پیشتازان تمدن
بر اساس برنامه مصوب این نمایندگی برای ساخت فیلمی مستند از ایرانشناسان اتریش ، برآن شدیم تا بتدریج در ماهنامه فرهنگی چهره های مورد نظر را معرفی نماییم. مطلب پیش رو مصاحبه ای است تفضیلی که مجله اشپیگل آلمان در سال ۲۰۱۰ میلادی با آقای پروفسور برت فراگنر ایرانشناس مشهور اتریشی انجام داده است که حاوی نکات مهمی از دیدگاههای ایرانشناسانه او می باشد. این مصاحبه :در باره هویت ایرانی ، قدرت شعر و اختراع واژه اهریمن است که به لحاظ طولانی بودن متن در دوشماره ماهنامه ارائه می شود.جهت آشنایی بیشتر مخاطبان قبل از متن مصاحبه ، ابتدا آقای پروفسور فراگنر معرفی می گردند.
پروفسور برت فراگنر ایرانشناس اتریشی، متولد ۱۹۴۱میلادی در وین میباشد. سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۴م در دانشگاه وین به تحصیل در رشتههای ایرانشناسی، اسلامشناسی، مطالعات عربی و ترکی، مردمشناسی اجتماعی، و پژوهشهای اسلاوی پرداخت.در طی سالهای ۱۹۶۴ ـ ۱۹۶۵م به تهران آمد و در دانشگاه تهران نزد دکتر ایرج افشار، جعفر محجوب، مجتبی مینوی، ذبیح الله صفا، شهیدی و منوچهر ستوده پرداخت.
از ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ در آموزشگاه حرفهای تهران زبان آلمانی تدریس کرد. در ۱۹۷۰ از دانشگاه وین به کسب درجه دکتری نائل آمد. عنوان تز او «تاریخ شهر همدان در شش سده نخستین هجری»۱ بود. از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۶ در بخش شرقشناسی دانشگاه فرایبورگِ آلمان، ایرانشناسی و اسلامشناسی تدریس کرد. در ۱۹۶۷ـ۱۹۷۷ پژوهشگر «مؤسسه شرقشناسی انجمن شرقی آلمان» در بیروت، بود.
پرفسور فراگنر از ۱۹۷۷م به بعد در این دانشگاهها به تدریس پرداخت: دانشگاه فرایبورگ، ۱۹۷۷تا ۱۹۸۵؛ دانشگاه وین (استاد میهمان)، ۱۹۷۹؛ دانشگاه برنِ سوئیس (استاد میهمان)، ۱۹۸۲ـ۱۹۸۳؛ دانشگاه آزاد برلین، ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ و دانشگاه بامبرگِ آلمان، ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۳.
پرفسور فراگنر از آوریل ۲۰۰۳ مؤسسه ایرانشناسی فرهنگستان علوم اتریش را بنیاد نهاد و خود به مدیریت آن منصوب شد.
او تاکنون راهنمای حدود بیست رساله کارشناسی ارشد و دکتری بوده است و از او تاکنون حدود هشتاد مقاله تحقیقی و شش کتاب منتشر شده است. در مهرماه ۱۳۸۷شمسی جشننامهای به مناسبت ۶۵ سالگی پرفسور فراگنر (۲۷ نوامبر ۲۰۰۶م) به کوشش سه تن از همکاران ایشان منتشر شد. همچنین وی منتخب چهارمین همایش چهرههای ماندگار ایران (سال ۱۳۸۳) است.وی هم اکنون پس از بازنشستگی در وین زندگی می کند.
اشپیگل: آقای پروفسور فراگنر شما بیش از ۵۰ سال راجع به تاریخ و فرهنگ ایران پژوهش می کنید نظر شما را جع به انتقاداتی مانند اینکه ایران را محور شرارت می نامند چون صلح جهانی را تهدید می کند و به مردم خود ستم می کند چیست؟
فراگنر :من از این حرفها نگران و آشفته می شوم چراکه من بر عکس سیاست در باره ایران طرز فکر دیگری دارم. من ایران را یک جامعه مدنی با سطح تحصیلات وآگاهی عمومی که همه اینها بیش از رویکردهای صرف هستند می دانم. ایران بیش از صد سال پیش یک تحول دموکراتیک و اصلاحات قانون اساسی را تجربه کرده است ، اتفاقی که در این منطقه بی نظیر است. در همه اقشار آزادی اندیشه با یک سنت قدیمی بیش از تمام کشور های منطقه وجود دارد.
اشپیگل: اما ایرانیها در زمانهای قدیم در امور ذهنی و مذهبی به طرز اعجاب انگیزی منحصربفرد بودند؟
فراگنر: شما می توانید این را بگویید قدیمی ترین اسطوره ها به وضوح از پیشینه هند و اروپایی سرچشمه می گیرد ، اما به نظر می رسد تقابل واضح بین خیر و شر به عنوان یک نقش اساسی مذهبی از سرچشمه ایرانی نشأت می گیردو همیشه دوباره در آنجا ظاهر می شود. با یک بیان ساده بگویم ایرانیان شیطان را اختراع کردند این چیزی بسیار ویژه و بسیار تأثیرگذار در تاریخ جهان است.
اشپیگل: اما مردمان این منطقه ، مصریان یا یونانیان ، آموزه دقیق خیر و شر را به سادگی نپذیرفتند
فراگنر: اثر عمیق نیاز به زمان دارد. اگر بطور مثال سربازان امپراتوری روم که اکثراً به خدا ی رستاخیز یهود و پسرش عیسی مسیح اعتقاد داشتند ، فقط کمی بیشتر به سمت منجی ایرانی میترا تمایل پیدا می کردند ، شاید اروپا تبدیل به میترائیسم می شد. تصور عجیب و غریبی است ، اما بخشی از آن حتی اتفاق افتاده است. مسیحیت در رقابت ذهنی ومعنوی ، نقوش تفکر مانند نظریه آخر الزمان را از ایرانیان گرفته است.
اشپیگل: از چه زمانی در برهه تاریخ می توان از واژه ایران صحبت کرد؟
فراگنر: مسئله هویت ایرانی در واقع یک پرسش تازه است. پادشاهان بزرگ کوروش یا داریوش در واقع فقط خودشان بودند. شاه شاهان. نام ایران به عنوان یک نام امپراتوری در میان ساسانیان ، حدود سال ۲۶۰ میلادی ظاهر می شود. این یک کلمه مصنوعی است که باید هویت ایجاد کند. حتی پس از پایان سلسله ساسانیان ، این نامگذاری همچنان ادامه یافت ، به همان اندازه که هنوز کسی درباره سلطنت دانوب صحبت می کند.
اشپیگل: و دنیای باستان را ا کجا قرار می دهید؟ آیا پادشاهان بزرگ پارسی)ایرانی( نبودند؟
فراگنر:از هخامنشیان مانند داریوش اول یا کوروش اول که بر علیه یونانیان جنگیدند هیچ تداومی نسبت به سلسله بعدی وجود نداشت . امپراتوری آنها و قوانین و همه چیز آنها از بین می رود. در کتاب قهرمانان بزرگ "شاهنامه"، شاعر فردوسی که در حدود ۱۰۰۰ پیش سروده شده است هیچ نامی از آنها برده نمی شود.
اشپیگل: بنابراین تصویر ما که توسط یونانیان مانند ایشیلوس و هرودوت تعیین شده است ، که در آن دولت هخامنشی به نام پارس خوانده می شود ، کاملاً گمراه کننده است؟
فراگنر: از طرف ایران ببینیم بله ولی از آنجایی نامفهوم است که در مغز اروپایی ها از زمان یونان قدیم در مقابل یونانیان آزاد و دلیر یک بلوک استبدادی و کسل کننده به نام پرشیا تراوش کرده است.
اشپیگل :آیا امروز که بسیاری از ایرانیان از پادشاهان بزرگ ، به عنوان مثال کوروش دوم را بعنوان مخترع حقوق بشر اعلام می کنند ، خیلی اغراق آمیز نیست؟
فراگنر :اینها ساختارهای مدرن هستند. من اغلب با چنین افرادی بحث کرده ام. این باعث افتخار شما می شود که نیاکان باستانی دارید. آیا نباید ما به آلمانها و ایتالیایی ها به رومی ها و فرانسوی ها به گل ها افتخار کنند.
اشپیگل : از چه زمانی هویت ایرانی بوجود آمد ؟ از قرن ۱۹ از زمانی که افکار ملی گرایی بوجود امد؟
فراگنر :نه از قرون وسطی تقریبا ۶۰۰ سال پس از سلسله ساسانی در تبریز ایلخانیان که مغول بودند حکومت می کردند. به موازات پسر عموهای خود ، که در پکن نشسته اند و خود را امپراطور چین معرفی کرده اند ، آنها دوباره رسماً اصطلاح قدیمی را گرم می کنند: آنها قسمت جنوبی امپراتوری را در قلمرو وسیع خود ایران می نامند و خود را طبق الگوی ساسانی پادشاهان ایرانی اعلام می کنند. مغولان وحدت ارضی را به رسمیت شناختند. در ان زمان یک مقام مالیاتی کشور دقیقاً وضعیت را در آن زمان توصیف میکند.
اشپیگل: آیا مغول ها هویت ایرانی را برقرار می کنند؟
فراگنر: از نظر سیاسی، آنطور که به نفع آنها می بود از اصطلاحات استفاده می کردند و هیچ شواهدی از آریایی ها در آن زمان وجود نداشت. در ابتدا ، به عنوان پارسیان آنقدر شناخته شده نبودند که بگوییم از منطقه فارس و منطقه مادها آمده اند ، بلکه بیشتر کسانی بودند که به طور عمده ، فارسی را ماهرانه صحبت می کردند. در آن زمان فارسی یک زبان ارتباطی بسیار مهم بود و از این گذشته ، شما می توانستید از آناتولی تا قفقاز وتا آسیای مرکزی ودر سراسر هند با این زبان با مردم ارتباط برقرار کنید.
اشپیگل: اما ایران برای اروپایی ها بیگانه ماند. آیا این همه تقصیر یونانی ها است که تا به امروز ادامه دارد؟
فراگنر: در آن محیط ، آنها چندان هم نسبت به دیگران بیگانه نبودند. به هلنیسم نگاه کنید: اسکندر ، که بسیاری از ایرانیان همچنان آن را "مقدونی" می نامند ، زیرا او نمی تواند برای آنها "بزرگ" باشد . فقط شخصاً مجذوب ایران نبود. فتوحات او در غالب امپراتوری باعث شد که فرهنگ ایرانی در پوشش زبان یونانی در غرب نفوذ کند.
اشپیگل: چه چیزی در فرهنگ ایرانیان جذاب بود؟
اشپیگل: چه چیزی در فرهنگ ایرانیان جذاب بود؟
فراگنر: خیلی ساده) پرشین( ایرانی یعنی شیک .قرن ها ایرانی به عنوان ظریف ، زیبایی شناسی ، لوکس ، زیبا ، منحصربفرد و به سادگی شیک شناخته می شد. در هر دوره ای چیز خاصی همسایه ها را مجذوب خود می کند. علاوه بر این ، پیشرفت های بسیار عملی وجودداشت ، به عنوان مثال ایرانیان محاسبه دقیق زمان را انجام می دادند. سال ایرانیها تنها سالی است که با بهار آغاز می شود و متفاوت از کشور های در اطراف ایران که سالشان بر اساس ماه است ایرانیها سالشان بر اساس خورشید است و این دقیق ترین سال برای کشاورزان می باشد. آنها می توانند بر اساس این تقویم برای محصولات پیش از برداشت برنامه ریزی کنند همچنین بر اساس سال خورشید برای تاریخ دریافت مالیاتها می توانستند دقیق برنامه ریزی کنند. این باعث خوشحالی ایرانی هاست و آنها خود را بعنوان پیشتاز در تمدن می بینند. آیا شاید ایرانیان حتی آشپزی را اختراع نکردند؟
اشپیگل: آلمانی ها می توانند چنین جاه طلبی های فرهنگی و پشتکاررا به خوبی درک کنند.
فراگنر: شاید به همین دلیل است که پس از رمزگشایی کتیبه های روی مقبره های سلطنتی در قرن ۱۹ ، این حواشی جالب در رابطه با ایران در آلمان به وجود آمد. زبان شناسانی که می خواستند زبان هند و اروپایی را بازسازی کنند ، شواهد مهمی از فرهنگ باستانی آریایی را در منابع ایران باستان دیدند. اما خود ایرانی ها هم دوست دارند با چنین نظریه های تاریخی سر و کار داشته باشند. به عنوان مثال ، چندین روشنفکر ایرانی در تبعید در سال ۱۹۱۶ مجله "کاوه" را در منطقه ویلهلمین برلین تأسیس کرد. این نام مشهورترین شورشی افسانه فارسی است: یک آهنگر سرسخت که پیش بند چرمی خود را به پرچم آزادی تبدیل می کند.
هنگامی که انقلاب اکتبر در روسیه آغاز شد ، متنی به سرعت در "کاوه" ظاهر شد که یک فرقه گرای باستان به نام مزدک را "اولین کمونیست" اعلام کرد ، که طبعاً به این معنی بود که: ما ایرانی ها مدت طولانی این ایده را داشتیم.
اشپیگل: ایرانی ها در یک کار اول نبودند زمانی که اسلام با تسخیر ایرا ن توسط عربها به این کشور آمد آیا این یک شوک فرهنگی نبود؟
فراگنر: این یک انقلاب بود ،خصوصاً زبانی و اجتماعی. در زمان ساسانیان یک جامعه طبقاتی با نابرابری اجتماعی وجود داشت. سیستم نوشتن فارسی که در آن زمان به این امر کمک می کرد ، بسیار پیچیده بود: کلمات و حروف ها به آرامی ، اما گفتار و نوشتار به زبان فارسی - یک ساختار باطنی بسیار منحصر به فرد و برای تفهیم نامناسب. آیین سلسله مراتبی دولتی سازمان یافته هم در همان جهت کار می کرد. و اکنون یک دین جدید به وجود آمده است که اساساً همه افراد را یکسان می داند و یک چالش بزرگ است!
اشپیگل: و ایرانیان بدون مقاومت آن را پذیرفتند؟
فراگنر: این تغییر دین بیش از ۳۰۰ سال طول کشید البته نه بخاطر مقاومت. هیچ کس مجبور نبود به دین جدید روی آورد. از نظر زبانی ، خوب جا افتاد. فرهنگ عربی تقریباً در هر جای دیگر با اسلام وارد آن کشورشد ، اما در ایران نه. در آنجا روی ایرانی بودن تاکید داشتند و لی برای نوشتن از حروف عربی استفاده می کردند ،که در مقایسه با سیستم قبلی بسیار ساده بود. یک زبان نوشتاری به سرعت تعجب آوری ظاهر شد ، که در آن حتی کلمات خارجی عربی برای امور اداری نیز در متن ها گنجانیده شده است.
اشپیگل: یک نبوغ دیگر ایرانی؟
فراگنر: این بار جدی: بله. دقیقاً به این دلیل که فارسی جدید ، که در اطراف بخارا و سمرقند پدید آمده بود ، اسلامی تلقی می شد و به سرعت شد شبیه لینگوا فرانسه برای بازرگانان جاده ابریشم مورد استفاده واقع شد. بسیاری از مردم آسیای میانه با زبان فارسی با اسلام آشنا شدند. اویغورهای مسلمان در سین کیانگ چینی امروزی هنوز از کلمات فارسی برای توصیف اوقات نماز خود استفاده می کنند. فارسی تقریباً در دوره حاکمیت مغولها زبان جهانی بود: وقتی چانی گویک امپراتور بزرگ مغول در سال ۱۲۴۶ به پاپ این نوزنز چهارم نوشت ، نامه را به زبان مغولی و فارسی ارسال کرد. ادامه دارد...........
نظر شما